اطلاعیه شماره ٢٠٥
روز ١٢ آذر بهنام ابراهیم زاده از رهبران شناخته شده کارگری در دادگاهی به ریاست “قاضی احمدزاده” به اتهام “ارتباط با احمد شهید و منافقین” محاکمه و بعد از بازگشت به زندان بدون اینکه به او اجازه داده شود که به سالن ۱۲ برگردد و لوازم و لباسهای شخصی و داروهایش را بردارد، به اندرزگاه ١ زندان رجایی شهر که محل زندانیان معتاد و کسانی است که قتلی کرده اند، انتقال یافت.
بهنام که صرفا بخاطر دفاع از حقوق کارگران و حقوق کودک در زندان است و در زندان نیز همچنان صدای آزادیخواهی و انسانیت را فریاد میزند، طی نامه ای خطاب به همگان در مورد وضعیت خودش و این زندان سخن میگوید.
او که تنها فرزندش نیما بخاطر بیماری سرطان تحت مداوا و درمان است، در خاتمه نامه اش از همه سازمانهای مدافع حقوق انسان و انسانهای آزادیخواه میخواهد که صدای زندانیان سیاسی و صدای اعتراض او باشند.
نامه بهنام ابراهیم زاده ضمیمه است. به فراخوان او وسیعا پاسخ دهیم. نامه او را همه جا پخش کنیم. و صدای بهنام ابراهیم زاده و همه زندانیان سیاسی در سطح جهان باشیم.
بهنام ابراهیم زاده و همه کارگران زندانی و زندانیان سیاسی باید فورا از زندان آزاد شوند.
کمپین برای آزادی کارگران زندانی
٢٢ آبان ۱۳۹۳ ٬ ١٣ نوامبر ۲۰۱۴
siyavesazeri@hotmail.com
نامه بهنام ابراهیم زاده در مورد وضعیت خودش و آنچه در بند ١ اندرزگاه رجایی شهر می گذرد
به وجدانهای بیدار بشریت من زندانی سیاسی و فعال کارگری و کودک بهنام ابراهیم زاده از مخوف ترین زندان ایران، و شرایط جهنمی رجایی شهر کرج این نامه را مینویسم. از زندان کرج که در آن در غل وزنجیرم، زندانی که در آن به راحتی مواد مخدر وشیشه مصرف وخریدوفروش می شود. زندانی که در آن وحشیانه ترین رفتارها را با زندانیان سیاسی می کنند و حداقل ترین نیازهای زندانیان را از آنها دریغ می کنند.
از زمان دستگیری ام در ٢٢ خرداد ١٣٨٩، از نحوه بازداشت و ماندن در سلولهای انفرادی طولانی مدت ونحوه بازجویی ومحاکمه ناعادلانه و حبس سنگین و روز بازرسی و حمله گارد ویژه به بند ٣۵٠ معروف به پنج شنبه سیاه وضرب وشتم و انتقال به سلولهای انفرادی و پرونده سازی و فشارهای مسئولان بر خود و خانواده ام و از وضعیت بد پزشکی خودم و فرزند بیمارم خبر دارید و آگاه هستید.
من در زندان و فرزندم به سرطان خون مبتلا شد و هرماه در بیمارستان بستری می شود و شیمی درمانی میشود، این را هم بگویم که هرگونه فشار و استرس برای او مضرر و خطرناک است و هر پدری آرزو دارد و میخواهد که در زمان بیماری فرزندش در کنارش باشد وبرای بهبودیش با جان و دل تلاش کند.من نه دزدی و غارت کردم و نه مال کسی را خوردم و تنها به خاطرمبارزه برای آزادی خواهی و عدالت طلبی گرفتار شدم و اتهام من آشکار کردن بی عدالتی ها و دفاع از کودکان و کارگران است، مسئولان زندان از هیچ اذیت و آزار و تهدیدی بر من و خانواده ام دریغ نکرده اند. یک زندانی و خانواده اش با وجود یک فرزند بیمار مگر چقدر می توانند تحمل اینگونه مشکلات را داشته باشند.
روز دوشنبه ۱۰ آذر ماه وقتی بهم اطلاع دادند که باید به دادگاه بروم، از رفتن خودداری کردم اما ماموران شعبه اعزام ” مصطفی قیاسوند” و “علیرضا نوروزی” به همراه تنی دیگر از ماموران در حضور دوتن از زندانیان سیاسی “فرشید فتحی” و “آرش مقدم اصلان پور” و تعداد دیگر از زندانیان عادی به زور متوسل شدند. چند نفر برسرم ریختند وضمن ضرب وشتم و توهین درحالیکه در برابرشان مقاومت می کردم هر دودستانم را از پشت بسته و به زور وارد ماشین و راهی دادگاه کردند، هیچ قانون و تبصره های نگفته اگر زندانی برای رفتن به دادگاه خودداری کند باید به زور وتا این اندازه وحشیانه و توهین آمیز برخورد کنند، آنهم دادگاهی که توسط قاضی صلواتی به جلسه ای دیگر موکول شد.
در این فاصله من شکایتی علیه دومامور خاطی تنظیم و به رییس زندان تحویل دادم تا اینکه روز ۱۲ آذر به دادگاه احضار شدم، اما با توجه به رفتار وبرخورد خشن روز ۱۰ اذر باردیگر از رفتن به دادگاه خودداری کردم، ولی رییس زندان ” آقای مردانی” با ترفند وحیله و خیلی مدبرانه با دروغ و به بهانه پی گیری شکایتم، مرا به دفتر مدیریت زندان کشاند و گفت: نباید با شما این رفتار را می کردند و همچنین گفت: من شکایت شما را پیگیری می کنم و درحضور مامور شعبه اعزام تاکید کرد که حالا برو دادگاه و دستبند هم نزن، اما متاسفانه به محض اینکه به دم درب زندان شعبه اعزام رسیدم، ماموران باردیگر در حالیکه سخت مقاومت می کردم به زور متوسل شدند و هر دودستانم را دستبند زدند و به دادگاه بردند، در دادگاه توسط قاضی “احمدزاده” به اتهام ارتباط با احمد شهید و ارتباط با منافقین محاکمه شدم و بعد از برگشت به زندان بدون اینکه اجازه دهند به سالن ۱۲ برگردم و لوازم و لباسهای شخصی و داروهایم را بردارم، بدون هیچ توجیهی به اندرزگاه ۱ در میان قاتلان و جانیان و معتادین منتقل شدم، این در حالیست که پزشک قانونی زندان تاکید کرد که باید سریعتر به وضعیت پزشکی ام رسیدگی شود و عمل جراحی که در پیش دارم صورت بگیرد، اما تاکنون با ناراحتی های کلیوی که دارم هم اکنون در حسینیه اندرزگاه ۱ در میان زندانیان خطرناک و بر روی زمین سرد و هوای سرد می خوابم و هیچ گونه امنیت جانی و روانی ندارم، طی روزهای گذشته یک جوان ۲۳ ساله به نام مهدی امیری بخاطر عذم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست داد. در درگیری و نزاع دست جمعی که میان زندانیان به وقوع پیوست، چند زندانی به شدت توسط همدیگر مجروح شدند و حتی نیروهای امنیتی گارد برای جداکردن آنها دخالتی نکردند، رفتار خشونت آمیز در این زندان فراگیر است و این تنها گوشه ای کوچک از آن است، من به بند وسالنی منتقل شدم که مواد مخدر، شیشه و قرص های روان گردان به راحتی خرید وفروش می شود، آنچه که پیداست تمام مواد مخدر از شیشه گرفته تا شیره مصرفی زندانیان توسط مسئولان زندان و مقامات رده بالا و با قیمت های چند برابر به زندانیان فروخته می شود. این زندان از نظر خوراک وبهداشت در حد صفر است و سوسک و رشک و شپش از سروکول زندانی بالا میرود، غذای زندانیان تنها شده عدسی و سویا حیوانی و حلواشکری، لبنیات و میوه وسبزی و مواد پروتئین دار در برنامه غذایی جایی ندارد. مقامات زندان حداقل های یک زندانی را مطابق آنچه آیین نامه زندان به آن تاکید دارد، از دادن آن به زندانی خودداری می کنند.این وضعیت اسفناک ۷ هزار زندانی است که در بدترین شرایط و حبس های طولانی مدت و یا حکم های اعدام روزهای خود را سپری میکنند. من از همه سازمان های حقوق بشری و وجدانهای بیدار می خواهم صدای ما زندانیان سیاسی و همچنین پدری مثل من که تنها فرزندم در بیمارستان بستری است و با سرطان دست و پنجه نرم میکند.
بهنام ابراهیم زاده
زندان رجایی شهر
آذرماه