#من هم شکنجه شدم ، در کنار بخشی می ایستیم

by admin_shahla
99 views

یدالله باقری کارگر ذوب آهن اصفهان و از زندانیان سیاسی سابق  در همبستگی با کارزار من هم شکنجه شدم، به کمپین برای آزادی کارگران زندانی نامه ای ارسال کرده است. او  در این نامه ضمن اشاره به شکنجه های درون زندان که به وی وارد شده و در اعتراض به بساط زندان و شکنجه با گفتن اینکه در کنار بخشی می ایستیم، حمایت خود را از اعتراضات قدرتمند کارگران نیشکر هفت اعلام کرده است. متن نامه  یدالله باقری همراه است.

کمپین برای آزادی کارگران زندانی

shahla.Daneshfar2@gmail.com

https://free-them-now.com

٢٦ دی ٩٧، ١٦ ژآنویه ٢٠١٩

من هم شکنجه شدم، در حمایت از اسماعیل بخشی

اینجانب یدالله باقری کارگر ذوب آهن اصفهان در سال ٦١ یک هفته قبل از ازدواجم به جرم همکاری با اتحاد مبارزان کمونیست به وسیله عوامل اطلاعات جمهوری اسلامی ربوده شدم و مستقیما من را به بازداشتگاه کمال اسماعیل اصفهان برند و زیر شکنجه های مختلف قرار دادند. از جمله مرا بر روی زمین دراز کردند و در اطاقی که قبلا حمام بوده، دستهای من را به یک میخ در بالای سرم و پاهایم را به یک میله به شکل (T) بستندد و شروع کردند به زدن کابل و فحشهای رکیک دادند. وقتی در اثر درد کابل فریاد میزدم یک پارچه کثیف پر از گرد و خاک را بر روی صورتم و سرم میگذاشتند و روی آن می نشستند و به کابل زدن ادامه میدادند تا از هوش میرفتم. یک هفته اول به همین منوال گذشت بطوریکه ادرارم خون و کل پاهایم مثل بالش خون آلود و متورم شده بود. هفته دوم یک روز در میان شکنجه میشدم و کابل به همراه بازجویی طولانی ده تا دوازده ساعته با چشمان بسته همراه تحقیر و ناسزا. در بهمن ماه ٦١ با آغاز ده فجرشان، مرا به جایی که به کنایه اسمش را هتل گذاشته بودند، بردند. هتل قبلا اصطبل بود که بصورت یک راهرو و بیست اطاق در آن به منظور بازداشتگاه ساخته بودند. امکانات این هتل روزی دو بار دستشویی و شستن ظرفها و دو هفته ای یکبار حمام ده دقیقه ای و شستن لباسها بود. که این هم اگر مقررات هتل را انجام نمیدادیم به دوماهی یکبار حمام تقلیل پیدا میکرد. هیچگونه ابزار اصلاح سرو صورت به ماه داده نمیشد بطوریکه وقتی بعد از ١٤ ماه انفرادی به سلول نیمه انفرادی منتقل شدم همه از دیدنم با ریش و موهای بلند شوکه شدند. دارو و پزشک قدغن بود. بطوریکه من از درد زخم معده که در انفرادی دچار شده بودم شبها بیش از دو ساعت خواب نداشتم. ولی از دارو و دکتر خبری نبود. این تصویر بساط شکنجه در داخل زندان بود که هنوز هم این وضعیت جهنمی ادامه دارد. در خارج از زندان نیز وابستگان ما تحت شکنجه و اذیت و آزاد قرار داشتند. از جمله از زمان ربودنم از محل کار تا مدت ٦ ماه مادر پیر و خانواده و نامزدم از زنده یا مرده بودن من بی اطلاع بودند. آنها  هر روز از ساعت هشت صبح تا آخر وقت اداری به هر محکمه و ارگان قضایی حکومتی در اصفهان سر میزدند تا خبری بگیرند اما به جز تمسخر و تحقیر و ناسزا جوابی نمی شنیدند. این همه شکنجه و ستم برای چه بود؟ برای مبارزه جهت برخورداری از یک زندگی بهتر؟. بخاطر اینکه ما جنگ نمیخواستیم؟. به هر حال بعد از همه این ماجرا ها و شکنجه شدنها من و جمعی از همرزمانم را بدون داشتن وکیل و دادخواستی به دادگاه احضار کردند و کیفرخواست هر کدام را خواندند . کیفرخواست من:

١-کمونیست بالفطره بود. یعنی اینکه من از مادر کمونیست زاده شده بود.

٢-مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی به جرم اینکه سازمان شما، با حزب کوموله در ارتباط و گفتگو است

٣-محاربه با خدا  و رسول خدا

٤-ارتباط با صهیونیست به دلیل اینکه رهبر گروه شما منصور حکمت از دانش اموختگان دیوید یافی بوده است.

من به جرم این کیفرخواست حکم ظالمانه ٧ سال زندان و انقصال دائم از شرکت ملی فولاد محکوم شدم. اینکه با قلبی مریض و گوشهای کم شنوا و تنی آسیب دیده که هدیه جمهوری اسلامی ایران است با تمام توان از اعتصاب قدرتمند کارگرن حمایت کرده و در کنار بخشی می ایستیم.

به امید پیروزی

٢٦ دی ٩٧

خبر های دیگر

Leave a Comment

Campaign To Free Jailed Workers In Iran

-
00:00
00:00
Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00